هنوز بوی دود اسپند صبحگاهی و زمین آبپاشی شده خانه پدری در مشامم میچرخد. این رسم پدر بود که صبحها جارو خرمایی دست بگیرد و خاک جلوی در خانه را بروبد و بعد هم با آفتابه مسی آب پاشیاش کند. باورش این بود که اگرمهمانش از آن کوچه بگذرد، بداند که…
بیشتر »