موضوع: "ایرانگردی"

  دوشنبه 28 بهمن 1398 17:59, توسط لاله سرخ   , 506 کلمات  
موضوعات: تجربه طور, مردم نوشت, ایرانگردی

​همیشه وقتی اسم کرمان را می‌بردند یاد مواد مخدر و قاچاقچی و دزدی و ناامنی می‌افتادم. ولی نمی‌دانستم خودم را از کدام نقطه عزیز ایران محروم کرده‌ام. الان اگر بگویند بیا برویم کرمان با سر می‌روم. فکر می‌کنم تنها گلزار شهدایی که این همه آرامش دارد و خاص است فقط گلزار شهدای کرمان است. نه اینکه بگویید بخاطر شهید سلیمانی خاص است نه. البته که این فضای روحانی‌ اش کم مدیون این شهید بزرگوار نیست ولی خاص بودنش بخاطر وجود این همه شهید است. از شهدای ۸ سال دفاع مقدس بگیرید تا شهدای گمنام و شهدای مدافع حرم. اصلا وقتی شهدای مدافع حرمش را دیدم و شروع به شمارش کردم یک حسی قلقلکم داد که بنشینم و شهدای مدافع حرم یزد را هم بشمارم. کم آوردم، اساسی به این همه حس شجاعت و غیرت کرمانی‌ها غبطه خوردم. وقتی از آن خانم کرمانی سوال کردم که آیا شماها فقط در این ۴۰ روز شهادت سردار مراسم می‌گیرید منتظر بودم بگوید بله ولی او مراسم را متعلق به چندین سال کرد. مراسمی که من در یزد فقط در یادمانهای شهدا می‌بینم. بالاخره هر چه از این بهشت زمینی بگویم کم گفته‌ام و اینکه شنیدن کی بود مانند دیدن. 

موزه دفاع مقدسش را هم نمی‌توانم توصیف کنم. اصلا بهتر است بگویم هر چه کتاب در مورد ۸ سال جنگ تحمیلی و شهدا خوانده‌اید بگذارید کنار و بروید این موزه را ببینید تا با حقیقت جنگ آشنا بشوید. من این را وقتی فهمیدم که آن کابل مشکی و بلند نیروهای بعثی را دیدم که سر آن سه شاخه سیم مفتول به شکل اِل انگلیسی برعکس بود و با آن اسرا را کتک می‌‌زدند یا آن ماکتهای زندانهای اسارت ایرانیان که چقدر وحشیگری را تحمل کرده‌اند. من تحمل دیدن همه موزه را نداشتم. چیزی از درونم چنگ انداخته بود و با ناخنهای تیزش چنان جگرم را پاره‌پاره می‌کرد که داشتم از پا می‌افتادم. همه‌اش اینها را می‌دیدم و به این فکر می‌کردم که چطور سربازان ما اینها را می‌دانستند و باز هم دست از جنگ نمی‌کشیدند. یا همین حاج قاسم خودمان که چطور بعد از جنگ ۴۰ سال سر و تهش را می‌گرفتی باز هم باید در میدان نبرد پیدایش می‌کردی. یک بار در مقابل اشرار سیستان یک بار در افغانستان و پاکستان یک بار در لبنان و این آخریها هم در عراق و سوریه. اصلا حاج قاسم کرمانیها یلی است که همتایی برایش ندیدم. این را هم از آن موقع فهمیدم که بعد از شهادتش هر چه اطلاعات در موردش جمع می‌کردم تا بتوانم مقاله‌ای بنویسم باز هم می‌دیدم چیزهایی جامانده است. همانجا بود که نیت کردم اگر لیاقت دارم بروم و از نزدیک زیارتش کنم. تا اینکه رسید به ایام چهلمش و خیلی اتفاقی دعوت شدم تا بروم کرمان آن هم برای دو روز. هر طور بود برنامه‌ام را خالی کردم تا بروم و فرصت را از دست ندهم. رفتم و تمام حال و هوای جدیدش را با اعماق وجودم حس کردم. با اینکه بخاطر تعویض سنگ قبر اجازه رفتن به کنار قبر را نمی‌دادند، با اینحال مقداری از خاک قبرش را به عنوان تبرک دادند و این شد سوغات من از کرمان. 

  سه شنبه 14 فروردین 1397 07:50, توسط لاله سرخ   , 281 کلمات  
موضوعات: ایرانگردی

اگر از روی نقشه بخواهم بگویم یک جایی در نقطه مقابل من است که مردم پشت درش صف بسته‌اند. از نظر گردشگری چیزی بیشتر از من ندارد. شاید آب و هوای بهاری من در همه فصول من را یک سر و گردن بالاتر هم ببرد. ولی افسوس که همه فکر می‌کنند مرغ همسایه غاز است. می‌گویند آنقدر این شهرهای همسایه را شلوغ پلوغ کرده‌اند که ساکنان مجبور شده‌اند جایگزین هتل‌ها شوند و به مردم سرپناه بدهند. یعنی تا این حد اوضاع خراب است. همه دنیا مردم من را به خونگرمی و مهمان نوازی بشناسند، آن‌وقت به قول شاعر،« آنچه خود داشت ز بیگانه تمنا می‌کرد». 

همه دنیا به من می‌گویند مریخ زمینی، بخاطر کوههای مینیاتوری یا مریخی‌ام، حتی به همایش مریخ‌نوردی می‌آیند. آن طرف غارهای بان مسیتی، اسکله و تپه گِل فشان و تالاب لیپار که آبش مثل خون قرمز است. موزه محلی و غذاهای محلی و شاید هم آثار به جامانده از قلعه پرتغالی یا شهر تیس که سکونت‌ گاه قبلی مردم شهر بوده است، از چیزهایی است که نمی‌توان از آن گذشت. سواحل دریای مکران، خلیج گواتر، و مشرف بودن به چند اقیانوس مثل هند هم از آن چیزهایی است که همه جا نمی‌شود پیدایش کرد. حتی اگر قصد خرید هم وجود داشته باشد بازارهای آزاد منطقه‌ای هستند که نیاز مردم را برطرف کنند. بالاخره اگر قرار است حمایتی از کالای ایرانی بکنیم، صنعت گردشگری را نباید فراموش کرد. بهتر است از آن پول‌هایی که مردم می‌برند ترکیه و آنجا را آبادتر می‌کنند، کمی‌اش به ما هم برسد. اصلا بیشترش به ما برسد، مگر نمی‌گوییم چراغی که به خانه رواست به مسجد حرام است. 

راستی تا یادم نرفته اسمم را بگویم؛ من چابهار هستم، جایی که چهارفصلش بهار است.

کلیدواژه ها: ایرانگردی, چابهار
اسفند 1402
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
      1 2 3 4
5 6 7 8 9 10 11
12 13 14 15 16 17 18
19 20 21 22 23 24 25
26 27 28 29      

جستجو