چند روز پیش جلسه انجمن اولیا با مربیان بود و سخنرانش هم حاج آقای روحانی کاردرست. چرا کاردرست؟ تعریف میکنم برایتان، عجله نکنید. شاید از کل بحث یک ساعتهاش یک جمله از دهانش در آمد که من را مبهوت خودش کرد و هنوز که هنوز است دهانم باز مانده از این تلنگر. شاید خیلی از ماها مصداق این حرف باشیم ولی تابحال اصلا دقتی به آن نکردهایم یا شاید هم خیلی بیخیال از کنارش رد شدیم. اینکه بچه، بچه است و باید بچگی کند، امیری کند، بازی کند و چه و چه… تا اینجا را همهمان میدانیم یا لااقل با آن آشنا هستیم ولی جایی که از آن غافل ماندیم آن است که بچه با چه بازی کند؟ چگونه بازی کند؟ بگذارید واضحتر بگویم، وقتی بچه بازی میکند چه با وسایل و اسباب بازیهای خودش، چه با وسایل خانه ممکن است خسارتی به آنها بزند. این امر جزء لاینفک بازی بچههاست، پس چرا ما بزرگترها همیشه به آن واکنش نشان میدهیم و در مقابلش گارد میگیریم. چرا سعی نمیکنیم دیدمان را تغییر بدهیم. عین جمله حاج آقا این بود که:« اسباب و وسایل برای آرامش ماست یا ما آرامش دهنده اسباب و وسایل». یعنی چه؟! یعنی به این مسئله فکر کن که همه اینها وسیله هستند آن هم وسیله آرامش بشر. پس چرا ما آنقدر خود را درگیر این وسایل کردیم که هر لحظه باید حرصشان را بخوریم، نکند خراب شود، نکند بشکند و هزاران نکند دیگر. وقتی هم که شکستند و خراب شدند آن وقت ما بزرگترها میشویم مدافع حقوق اسباب و وسیله بجای اینکه بشویم مدافع حقوق بشر، آن هم چه بشری، بچه های خودمان. خیلی از ماها از گریه کردن کودکی که معلوم نیست بخاطر چه گریه میکند ناراحت میشویم و نمیتوانیم اشکش را ببینیم، ولی چرا اشک فرزندانمان را در میآوریم، آن هم بخاطر چند تکه جسم بی روح که روزی از بین میروند، چه ما باشیم و چه نباشیم. حرف آخر حاج آقا را برایتان بگویم و سرتان را درد نیاورم، بچه هایی که در خانه با این مشکل مواجه هستند و در مقابل دست زدن به وسیله و خراب کردنش سرزنش میشوند، دچار کمبود عزت نفس و اعتماد به نفس میشوند و هیچ آفتی بزرگتر از این نیست که یک بشر کمبود عزت نفس داشته باشد.
آخرش میشود سرانجام نامعلوم، بیراهه رفتن بخاطر نداشتن دیدگاه درست، میشود اعتیاد، دزدی، طلاق از همسر و خیلی از چیزهایی که والدین هیچ وقت دلشان نمیخواهد و فکرش را هم نمیکنند.