بسم الله الرحمن الرحیم
#جهاد_من
#روایت_جهاد
اگر این روزها فضای مجازی را زیر نظر داشته باشید متوجه میشوید که دنیای آدمها چقدر از هم جدا است. گروههای حوزه را چک میکردم. هر کسی که در توانش یک گوشه کار را گرفته بود و دنبال نیروی کمکی میگشت. برای دوخت ماسک و لباس پزشکان و پرستاران، برای امانت دادن چرخ خیاطی به کسانی که فرصت دوخت دارند، برای کمک و روحیه دادن به مریضهای کرونایی و تمام افرادی که در خط مقدم مبارزه با بیماری ایستادهاند و حتی برای غسل و کفن کردن خانمهایی که بر اثر این بیماری جانشان را از دست داده بودند. برعکس آن تا دلتان بخواهد محتوای چتهای خانوادگی بحث داغ آخوندها بود. چند نفرشان پیام داده بودند که کجا هستند آن پر مدعاها که همیشه دم از نوع دوستی میزنند. حالا که بحث بیماری است و جانشان به خطر میافتد، صدای نوع دوستیشان خاموش شده است.
مردم از آخوند جماعت انتظار دارند حالا که روز مبارزه فرا رسیده در میدان باشند ولی نمیدانند که طلاب و روحانیون در صحنه هستند فقط کسی نمیبیندشان و جایی نمی خواندشان. برای همین میخواهیم یک پویش بزرگ به راه بیندازیم تا همه حتی آیندگان هم بدانند زمانی که یک ویروس به ایران حمله کرده بود طلبهها هم لباس رزم پوشیده بودند و در میدان مبارزه و حتی پشت جبهه در حال رزم بودند. ما میخواهیم برای همه الگوساز و فرهنگساز باشیم پس باید جایی این فرهنگها ثبت شود.
بعضیها میترسند این کار ریا باشد و تمام زحمتهایشان بر باد فنا رود. در این رابطه خداوند در آیه 274 سوره مبارکه بقره میفرماید: « كسانى كه اموال خويش را شب و روز نهان و آشكار انفاق مىكنند پاداششان نزد پروردگارشان است، نه ترسى دارند و نه غمگين مىشوند». امام خامنهای هم در مورد جانفشانیهای رزمندگان طی 8 سال دفاع مقدس بارها گفتهاند که نباید اجازه داد تا حقایق برجسته جنگ به فراموشی سپرده شود یا مجالی برای انکار آن فراهم شود. ایشان ماجرای خاطرهگویی و خاطرهنویسیها را نوعی مرزبانی میدانند آن هم با اهمیت بالا. همچنین میفرمایند: «ما چند صد هزار رزمنده داشتیم و هر کدام از اینها یک مجموعهی خاطرهاند. هر کدام از اینها افرادی دوست و رفیق و خانواده و پدر و مادر و همسر و مانند اینها داشتند که هر کدام از آنها راجع به این رزمنده یک صندوقچهی خاطرهاند. بعضی از این صندوقچهها متأسّفانه در این سی سال، سی و چند سال، ناگشوده زیر خاک رفته، از دسترس ما خارج شده؛ حیف! حیف! …» 97/7/4
پس دیگر جایی برای تعلل نمیماند. هر کس خاطره یا روایتی دارد آن را درون صندوقچه دلش باقی نگذارد تا خاک بخورد. آستینهایتان را بالا بزنید و بنویسید:
1- خاطره و روایت خود را از فعالیت جهادیتان بنویسید. حتی اگر شما فقط شنونده خاطرات اطرافیانتان بودید، باز هم شروع به نوشتن کنید.
2- سعی کنید خاطره ها با توصیف کامل از شرایط زمانی و مکانی باشد و روایتی به آمیخته به احساسات نباشد. حوادث و اتفاقات ریز و درشت را فراموش نکنید.
3- روایتهایتان شامل خاطرات زنان بخصوص بانوان طلبه باشد.
4- قرار دادن کلیدواژه را فراموش نکنید. “روایت جهاد” و “جهاد من”
آمریکاییها رسمی و غیر رسمی خواستهاند در حد و اندازهای که از شما کشتیم از ما بکشید…
مقام معظم رهبری: فقدان سردار و عزیز ما تلخ است ولی ادامه مبارزه ودست یافتن به پیروزی نهایی کام قاتلان و جنایتکاران را تلختر خواهد کرد
#انتقام_سخت
ما آدمها ضربالمثلی داریم که میگوید:« کافر همه را به کیش خویش پندارد». اگر یک نظر کوتاه به زندگیهای الانمان بیندازیم، میبینیم انسانی شدهایم در لباس کافر که همه را هم مثل خود میدانیم. میگویید «چطور؟». آن وقتی که دم غروب است و پیاده روی میکنیم تا خودمان را به نماز جماعت مسجد برسانیم، یک دفعه همسایهای، فامیلی از غیب میرسد و جلوی راهمان را میبندد و میخواهد با سلام و احوالپرسیاش یک دنیا محبت را به ما بدهد، ما هم لبخندی به پهنای صورت بر لب مینشانیم و جوابش را با همان گرمی میدهیم ، آنوقت در دل میگوییم:« سلام گرگ بیطمع نیست». تازه این برای فامیل و آشناست. بعضی وقتها آنقدر کار بیخ پیدا میکند که ظاهر سازیها را برای همسر و فرزندانمان هم اجرا میکنیم، باز میگویید « چطور؟». آن زمانی که زن از صبح تا شب در خانه و آشپزخانه تمام تلاشش را کرده تا وقتی همسرش به خانه برمیگردد، در آرامش باشد و با یک سینی چای و کیکی که خودش پخته پذیرای همسرش است، بعد ما با همان لبخندی که پهنای صورت را گرفته تشکر میکنیم و پیش خود میگوییم:« باز دوباره پول میخواد، محبتش گل کرده». همینطور زندگی را با دروغ ساخته ایم که دیگر به نزدیکانمان هم اعتماد ندارد. خودمان که حرف راست از دهانمان در نمیآید فکر میکنیم بقیه هم مثل ما هستند.
بعضی وقتها ما آدمها احساس میکنیم در گفت و گوهایمان از طرف مقابل ضربه فنی شدیم. حالا از زخم زبان و تیر و طعنه تا آن بالاترش که فحش و دشنام باشد. البته این موارد در روابط خانمها بیشتر است، چون اصولا خانمها بیشتر به جزعیات توجه میکنند. این طور مواقع خیلی هنر کنیم سعی میکنیم مقابله به مثل کنیم و ما هم هر آنچه در چنته داریم برایش رو کنیم. ولی این یک هنر است که با زبان نرم و خنده خنده بتوانیم درست و حسابی و معقولانه طرف را متوجه اشتباهش کنیم. این هنر را در گوشهای از زندگی مولا امیرالمومنین بخوانید. روزی مولا با دو نفر از اصحاب پیامبر مشغول قدم زدن بودند و چون قدشان از آن دو نفر کوتاهتر بود و در وسطشان راه میرفتند، به ایشان گفتند که شما چقدر کوتاهید، حضرت هم بدون اینکه خم به ابرو بیاورند فرمودند:« اگر من در بین شما نبودم شما دو نفر ”لا“ بودید». به همین راحتی حضرت چنان با چند کلمه طرف را کیش و مات کردند و منظور خودشان را به تمامی رساندند که دیگر دهانها بسته شد.
کافیست یک ذره تمرین کنیم تا زبانمان به خوب صحبت کردن بچرخد.
پینوشت
لا به معنی “نیست” است.
حالا که قرار است با خانه تکانی به استقبال سال نو برویم بهتر است قلبها و ذهن هایمان هم برای ماه رجب که با روزهای سال نو همزمان شده است آماده کنیم. اگر در هیایوی روزها و شبهای دم عید غرق شدهایم، دل بسپاریم به نسیم ماه رجب و لیله الرغائبش تا بار دیگر ما را از قعر منیت در آورد. اگر برای شیرین شدن کاممان، شیرینی میگیریم، به یاد نهر بهشتی باشیم که از عسل شیرینتر است. اگر به دنبال پاکیزگی هستیم و در و دیوار خانه را میسابیم به فکر نهر بهشتی که مانند شیر سفید است نیز باشیم. اگر به مهمانی دوست و آشنا میرویم به یاد مهمانی ماه رجب و صاحبش که پرودگار است نیز باشیم. از همین حالا سال نو جدیدی را برای خود رقم بزنیم قبل از اینکه ۳۶۵روز بگذرد و فقط افسوس روزهای گذشته را بخوریم. خود را برای سالی آماده کنیم که از برکت شروع میشود. خودمان را به آبی که در جوی میگذرد برسانیم قبل از اینکه خیلی دیر شود.